![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و مرثیۀ حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد جنان خوشبو شد از آن لحظهای که لحظهای کوتاه شمیم گیسوی مشک آفرینش را سحر بو کرد به هرجا که قدم میزد شمیم یاس میپیچید بیابان را به حکم کیمیایی غرق شب بو کرد تمام دشت را آن شیر خـفته در نگاه او به شوق صید بودن پیش چشمش دشت آهو کرد نـمیدانـم خدا هـنگـام نـقـاشی ابـرویش کمان را آفریده یا که میل دو پرستو کرد نمیدانم هنر را آفرید اول سپس عباس را یا که هر آنچه از هنر را بود صرف خلقت او کرد به اخمی نیمی از لشگر به اخمی نیمۀ دیگر شمار کشتگان را در نبرد خود ترازو کرد به توفیق مقام عبد بودن میرسد هر کس غبار صحن را با توتیای چشم جارو کرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
هرچه میگـویـم ز ساغـر بیشتر میزند سـاقـی به من سـر بیشتر حال سـائل هرچه بـدتـر خـوبـتر رزق سـائل هرچه کـمـتر بیشتر جان به قربان همان ساقی که کرد اشـک را بـر مـا مـقـدر بـیـشـتر دست و دل باز است وقتی یار ما مـیزنـم در بـیـشـتر در بـیـشـتر یـک دعـای سـادهات را میدهـد پـاسـخـش را صـد بـرابـر بیشتر چشم او را هرکه یک شب دیده است مـیکــشـد الله اکــبــر بـیــشــتــر مـخـلـص اولاد زهــرائــیــم مـا! مـخـلـص عـباس حـیـدر بیـشتر! مـن به آب مـشـک او تـشنه تـرم بـخــدا از آب کــوثــر بـیـشــتــر بـیـن مـردم قـبـله حاجات اوست بـیـن اولاد پــیــمــبـر بــیـشــتــر غـیـرتی دارد ابـاالـفـضـل رشـید از هـمه عـالـم به خـواهر بیـشتر حضرت بیدست غـوغـا میکند دـستهـایش روز محـشر بیـشتر ایـن قـد و بــالا بــلا هـم داشـتــه تـیـرهـا خـورده به پـیکـر بیشتر خیمه بیعـباس بیصاحب شد و درد سـرهـا شـد در آخـر بیـشتر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
برای اینکه نمـیـریم دم ابالفـضل است برای زنـده شـدن بازدم ابالفضل است چگـونه قـرص نـبـاشد دل حـسین آنجا که تکیه گاه و پناه حرم اباالفضل است چه احتیاج به لشکر چه حاجتی به زره در آن میانه که صاحب علم ابالفضل است همیـشه وقت بـلا ذکر اوست بر لبها چرا که کاشف هر همّ و غم ابالفضل است غـمی نـمانـده مرا چون مـریـد عـباسم که ذکر جود و سخا و کرم ابالفضل است به گوشهای پُر از پـنـبۀ طبیب بخوان که مرهم دل درمـاندهام ابالفضل است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
آمـده تا عـلـقـمـه اما تنـش نـا هم نداشت نه علمداری نه یاری بلکه سقا هم نداشت روبرو با صحنهای شد که شکست از او کمر بعد از این دیگر حرم خوش قد و بالا هم نداشت پیکر سقا پر از تیر و سنان و نیـزه بود پیکرش دیگر برای تیر یک جا هم نداشت گرچه مشکش خالی از آب است بر روی زمین آبروئی را که مشکش داشت دریا هم نداشت او پناهـم بود دیگر بیپـنـاهم بعد از این تکیه گاهی اینچنین را شخص موسی هم نداشت باز کن خلخال و زینت، زینب از اهل حرم بعد از او دیگر کسی از ظلم پروا هم نداشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
تا ایـنکـه دعـایت بـکـند مـادرِ عـباس آقـایِ جـهـان باش و گـدای در عباس فـرزنـد عـلی بوده و فـرزند ادب بود این دو شده بر شـانهٔ او گـوهر عباس تا، کـربـبلا را شده او میر و نگهـبان درگاهِ امام است همان محـضر عباس بازنده، امان نامه شد و شمر چنین گفت دیدم که حسین است فقط رهبر عباس بر اهل حـرم لشکـر بیبـاک اگر بود مشک است برای خود او لشکر عباس یک کـوفـه برای زدنـش آمـده بـودنـد افـتـاد کـنـار پـســرش مــادر عـبــاس از شرمِ خودش آب شد و علتش این شد سـهـم هـمهٔ دشـت شـده پـیـکـر عباس سخـتـیِ عـمـودی که گرفته سر او را در مـانـدنِ در علقـمه شد یاور عباس ای آب که در هر طرف دشت روانی تا خـیمه برو، بهـر دل مضطر عباس
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت حضرت عباس علیهالسلام
صدایت را شنـیـدم گریه کردم بـسـوی تو دویـدم گـریـه کردم رکاب انگار بر پای تو پـیچـید مـیـان خـیـمـه آوای تو پیـچـیـد بـبـیـن پـایـم دگـر قـوت نـدارد برادر مُرده جز غـربت نـدارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت حضرت عباس علیهالسلام
ایـن آبهـا شـبـیـه تـو دریـا نـدیـدهانـد مـانـنـد دسـتهـای تـو سـقـا نـدیـدهانـد سرنـیـزهها به قـدِ رشـیـدت نظر زدند حق داشـتـند خـوش قـد و بـالا ندیدهاند این تیر را که خورده به جسمت حلال کن این تـیـرهـا که چـشـمِ دلآرا ندیـدهانـد برخیز و تا به خیمه مرا با خودت ببر طـفـلان من شـکـسـتـن بـابـا نـدیـدهاند پُـشـتم شکسته، زوتر از من حرم برو نامـحـرمـان هـنـوز حـرم را ندیـدهانـد داری چرا شبـیه حـسن گـریه میکنی چـشـمان تو که کـوچـۀ زهـرا ندیدهاند سر را به پـام خـاطـر اُمُّالـبـنین مکش اینقـدر پیـش فاطـمه پا را زمین مکش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
ای بـسـته بر زیـارت قـدّ تو قامت، آب شـرمـنـدهٔ مـحـبّت تـو تـا قـیـامـت، آب دستت به موج، داغ حباب طلب گذاشت اوج گذشت دیـد و کـمـال کـرامت، آب بر دفـتـر زلالـی شط خطّ «لا» نوشت لعلی که خورده بود ز جـام امـامت آب لب، تر نکردی از ادب ای روح تشنگی! آموخت درس عاشقی و استقـامت، آب ترجیع درد را، ز گریزی که از تو داشت سر میزند هـنوز به سنگ ندامت، آب سوگ تو را، ز صخره چکد قطره قطره، رود زین بیشتر سزاست به اشک غرامت آب از سـاغـر سـقـایت فـضلت قـلم چـشـید گـسـترد تا حـریـم تغـزّل زعـامت، آب زینب، حسین را به گل سرخ خون شناخت بر تربت تو بود نشان و عـلامت: آب! از جـوهـر شفـاعت تیـغـت بعـید نیست گر بگـذرد ز آتش دوزخ سـلامت، آب آمد به آسـتـان تو گـریـان و عـذرخـواه با عـزم پای بوسی و قـصد اقامت، آب میخوانمت به نام ابوالفضل و، شوق را در دیدگـان منتـظـرم بـسـته قـامت، آب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
بر عهد خود ز روی محبت، وفا نکرد تـا سـیـنـه را نـشـانـهٔ تــیـر بـلا نـکـرد تا دست رد به سـیـنـهٔ بیگـانـگـان نـزد خـود را مـقـیـم درگـه آن آشـنـا نـکـرد تا هر دو دست را به ره حق ز کف نداد در کوی عشق، خیمهٔ دولت به پا نکرد تا از صفای دل نگذشت از صفای آب خود را مـدام، قـبـلـهٔ اهـل صفـا نکـرد در کـارزار عـشـق، چو عـباس نامدار جان را کـسی فـدای شـه کـربلا نکـرد تا داشت جان، ز جانب مقصد نتافت رخ تا دست داشت، دامن هـمت رهـا نکرد در راه دوست از سر کون و مکان گذشت وز بذل جان خویش در این ره، اِبا نکرد خالی نگشت کـشور «الا» ز خیل کـفر تا دفع خصم دوست، به شمشیر «لا» نکرد از پشت زین به روی زمین تا نیوفـتاد از روی غم، برادر خود را صدا نکرد ره را به خصم با تن بی دست بست، لیک لب را به آه و ناله و افـسوس، وا نکرد دل سوخت زین اَلم که به میدان کارزار دشمن هر آنچه تیر به او زد خطا نکرد اُمُّ البنین که مظهـر صبر و شکیب بود غیر از فـراق، قامت او را دو تا نکرد »پروانه»ام به گرد رخ دوست زآن که دوست لطفی که کرد در حق مس، کیمیا نکرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
به غیر تو که به تن کـردهای تماشا را نـدیـد چـشـم کـسـی ایـسـتـاده دریــا را بگو فضایل خود را که نور چهـرهٔ تو گـرفـته است ز ما فـرصـت تمـاشـا را بـه احـتـرام تـو بـایـد فـرات بـرخـیـزد بزن به آب دوبـاره عـصای موسی را برای آن که شفا گیرد از تو موج علیل بخـوان بر آب، حـدیث لـب مسیـحا را چه آب را برسانی، چه تشنه برگردی تو فـتـح میکـنی آخـر تـمـام دل ها را و آب مـهـریـهٔ فـاطـمـه ست، میدانـیم چه ظـالـمانـه ربـودنـد حـق زهـرا را! بکار دست خودت را، که پر شکوفه کند اذان روشـنِ گـلــدسـتـههــای فــردا را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بـازم سـلام نـوکـرتـان بیجـواب شد ده پاسخی قـسم به خـدا دل کباب شد تا کی فراق و ندبه و اندوه و انتظار؟ رویی نشان بده، دل نوکر که آب شد آقا چه خوابها که بـرای ظهـور تو هرجمعه بیظهور تو نقش برآب شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
مجـنون شـدم از بسکه لـیلا را ندیدم آمــد مــحــرّم، بــاز آقــا را نــدیــدم طوبی لکم میگـفت با هر یا حـسیـنم در روضه هم آن قـدّ طـوبا را ندیدم خیمه زدم در کوچۀ ماتم، ولی حیف! خـیمهنـشین دشت و صحرا را ندیدم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
قسم به رایحـۀ عـطر یـاس خوشـبویت تو آمدی به سـویم، من نـیـامدم سـویت خوشا به قـسمت بحـرالعـلوم و نائـینی نـگـاه مـا که نـیـفـتـاده اسـت بر رویت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
برسـان زود جـوانـان حـرم را عـباس كه بیـارنـد به خـیـمـه پـسرم را عباس به زمین میزندم، داغ جوان سنگین است پس بگیر از دو طرف زیر پرم را عباس
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
سپـردمت به خـدا اى عزيزِ جان پدر تـرحـمـى پـسـرم بـر قـدِ كـمـانِ پــدر به بـاد گـفـتـم اگـر شد مـرتـبت بـكـند كه بـردنِ تنِ تـو نيست در تـوانِ پدر همينكه خُودِ تو افـتاد زانـويم شُـل شد رسيـد آتـشِ داغـت بر استـخـوان پدر تمام دشت عزيزم پُر از على شده است بگو چه آمده آخـر سرت جـوانِ پدر؟ بـيا و فـرصت يك بـوسه را مهـيا كن زبـان گـذار دوبـاره تو بر دهـان پدر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بِهـَـم آنـقـدر میآمـد نـمـازم با اذانِ تـو گره عمری بِهَم خورده توانم با توانِ تو همیشه با تو میگفتم کنارم اکبرم که هست چه غم از پیریَم وقتی نگاهِ آخرم که هست به تو گفتم برو اما پدر پشتت به راه اُفتاد نگـاهِ بر نگـاهِ تو، لـبـم اما به آه اُفـتـاد از این بدتر نمیگردد که اسبت اشتباهی رفت از این بدتر نمیگردد که چشمانت سیاهی رفت سبکتر گشتهای اما شـبیه پَر نـمیمانی چرا بر رویِ دستانم علیاکبر نمیمانی علیجان زندگانی از جوانمرده نمیآید توانِ راه رفتن از زمین خورده نمیآید زمین خوردی زمین خوردم پدر گفتی پدر گفتم بهَم خوردی بهَم خوردم جگر گفتی جگر گفتم نگاهم تار میبیند کجا چـیدم کجا چیدم کشیدم دست بر خاک و تو را رویِ عبا چیدم تمام زخمهای تو تَرک خورده نمک خورده شدی مانند زهرایی که در کوچه کتک خورده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
در روایـات آمـده قــدِّ بـلـنـدی داشـتـی اوّلین شهزاده؛ گـیـسوی کمندی داشتی وصفِ تو آسان نبـاشد ای نگـارِ دلربا خَـلقاً و خُـلـقاً رسول الله اعـظم بودهای منـطـقـاً خـتـمِ رسـولانِ مکّـرم بودهای عشقِ تو در سینۀ سالارِ دلها جا گرفت اوّلـیـن آئـیــنـۀ طـاهـا نـگــارِ زیـنـبـی در کـنـارِ هـودجِ بـانـو قـرارِ زیــنـبـی عـمّهات آرام میگـردد کـنارت یاعـلی مادرت لیلا به تو دل میدهد بیاختیار میکشد نازِ تو را ای مقـتدای روزگار آبـرویی!! آبـرو دارِ هـمه اهـلِ زمـیـن یا علی اکبر؛ نجاتی ده به ماها از کرم پای هـیئتها ثباتی ده به ماها از کـرم زائرِ ششگوشه بودن ارزشش بالاتر است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
پسری رفت به میدان و جهان ریخت بهم نفـس عـالـمـیان از هـیجان ریخـت بهم پدرش محـو تمـاشـای جمالـش شده بود در دلش از غم اکبر ضربان ریخت بهم هـمه در مـعـرکه گـفـتـنـد پـیـمـبـر آمـد اشهـدُ انّ عـلی گـفـت اذان ریخـت بهـم بین میدان همه جا مدح علی را میگفت تیغ میراند و دل لشکـریان ریخت بهم هیچکـس مـرد نـبـرد نـوۀ حـیدر نیست لشکر دشمنش از ترس چنان ریخت بهم هرکس از ترس به یک گوشه فراری شده بود لرزه بر جان زمین بود و زمان ریخت بهم آتش کـیـنه برافـروخت ز بغـضِ لـعلی ناگهان قامت موزون جوان ریخت بهم وسط لـشکـر دشـمن به زمـین افـتـاد و بدنش را نی و شمشیر و سنان ریخت بهم این طرف غرق به خون موی سر اکبر شد در حرم آه که گیسوی زنان ریخت بهم پـدر آمـد سر بالـین پـسـر خـورد زمین از تماشا همۀ کون و مکان ریخت بهم همهجا بـوی گـل یـاس میآیـد به مشـام فاطـمه آمده انگـار و جهان ریخت بهم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
حرم غرق تماشا بود آن ساعت که جان دادی نگاهم مثل دریا بود آن ساعت که جان دادی پریشان میشوم وقتی پریشان میشود زلفت نگاهت گرم و گیرا بود آن ساعت که جان دادی دلم لرزید و میدیدم به روی خاک افتادی تن تو ارباً اربا بود آن ساعت که جان دادی صدای خندۀ دشمن به گوشم میرسد اما عزادار تو زهرا بود آن ساعت که جان دادی تورا بین عـبـا چـیـدم شـبـیه ابـر بـاریدم فراق و روضه برپا بود آن ساعت که جان دادی تمام دشت اکبر شد جدا از هم جدا از هم زمان اشک لیلا بود آن ساعت که جان دادی به غارت رفته اعضای تو ای ماه منیر من برایم شام یلدا بود آن ساعت که جان دادی به ضرب نیزهها واشد تن تو شبه پیغمبر نگاهت مثل طاها بود آن ساعت که جان دادی یکی با سنگ میزد دیگری با نیزه و خنجر سر جسم تو دعوا بود آن ساعت که جان دادی بیا و چشم خود واکن که جان دادم کنار تو دلم غرق تمنا بود آن ساعت که جان دادی گذشت آب از سرم وقتی تورا سوی حرم بردم ندیدی خیمه غوغا بود آن ساعت که جان دادی بیا و عـمه زینب را ببر از بین نا محرم نگاهت سوی سقا بود آن ساعت که جان دادی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
جانِ جانان جهان شد سیر از جان، آه آه هم چنان جسم پسر، بابا پـریشان، آه آه آنچه میترسید یعقوب آخر آمد بر سرش یوسـفـش شد طعـمۀ گرگ بیابان، آه آه آنچه با شهزادۀ دین کردهاند این کوفیان کس نکرده تا کـنون با نامسلـمان، آه آه کس نخواهد جا بماند از ثواب غارت و اربـاً اربـا کــردنِ قــاری قـــرآن، آه آه از تـمـام کـربـلا آیـد صـدای هـلـهــلــه روز عاشوراست یا که عید قربان، آه آه بر مسـلـمانیِ اهـل کـوفـه، لعـنت تا ابد لشکـری خـنـدید بر بابای گـریان، آه آه دست و پا گم کرد بابا، دید تا در خاک و خون دست و پا میزد پسر با کام عطشان، آه آه من چگونه یک تنه جمعت کنم، صد پاره تن! ای علی جان، ای علی جان، ای علی جان، آه آه یک تنه یک کربلا را لاله کاری کردهای من بـیـابـان آمـدم یا که گـلـسـتان، آه آه زحمتِ پنجاه سالم را ببین در دست باد خیز از جا خواهرم آمد به میدان، آه آه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
باید از هر سر این دشـت عـلی بردارم هر کجـا میروم آخر عـلـی اکـبر دارم چـند بـاری وسـط راه زمـیـنگـیر شـدم چون که باید ز تو هر نقطه کمی بردارم بعد عباس تو بودی هـمهجا تکـیـهگـهـم بعد عـباس تو بـودی هـمهجـا سـردارم تو که بودی همهجا پیش خودم میگفتم شکر امروز که من اینهمه لشکـر دارم وقت جمع بدنت شمـر جلـو آمد و گفت که من از پـیـکـر او چـنـد بـرابـر دارم راستی عـمـه که آمد همه میخـنـدیـدند زجر میگـفت که من نقشۀ معجر دارم پـسرم بعد تو عـمه نگـران است بـبـین چون به همراه خودم این همه دختر دارم
: امتیاز
|